1384 و العمار، 1384).
این تمایزیابی در آغاز تاریخ تشیع چندان رایج نبود، بلکه تشیع به تدریج مناسک خاص خودش را بنا به تنوع جغرافیایی و قومی و فرهنگیاش و در گذر زمان شکل داد (گیب، 1380). ایران یکی از مهمترین سرزمینهای رشد و گسترش تشیع بوده است که بالاخص با تاسیس و قدرت یافتن سلسلههایی مثل آلبویه و کیائیان و در نهایت صفویه، تشیع مذهب رسمی کشور ایران شد(جعفریان، 1379 و شوایتزر، 1380). این جریان به واسطه پشتوانه سیاسی که در گسترش مذهب تشیع داشت، سبب نفوذ مذهب تشیع در بخشهای بیشتری از جامعه ایرانی گشت، نفوذی که همراه بود با آمیخته شدن هر چه بیشتر مذهب تشیع و فرهنگ ایرانی که شاید هم به دلیل تشابه ساختاری این دو مجموعه با هم باشد(ر.ک: بیمن، 1381: 2ـ 51 و فیشر 1980). هر چند عموماً تشیع را در جامعه ایرانی بصورت یک کلیت یکدست و همسان مورد بررسی قرار دادهاند، اما کسانی مثل فیشر به تنوع و تکثر درونی مذهب تشیع در بخشهای مختلف قشربندی اجتماعی ـ فرهنگی ایرانیان اشاره میکنند (فیشر، 4: 1980).
این تنوع و تکثر را در تاکید بر وجوه خاصی از دین مثل وجوه عقلانی و فکری یا وجوه عاطفی و مناسکی به خوبی میتوان دید. یکی از مهمترین موضوعاتی که میتواند مجرای بسیار مناسبی برای شناخت دینداری ایرانیان باشد، مقوله مناسک عزاداری محرم است که فیشر آنرا «پارادایم کربلا» نام مینهد. اما به دلایلی که بعداً شرح خواهم داد، من آنرا «گفتمان کربلا» مینامم. گفتمان کربلا، گفتمانی است که دال برتر آن حادثه کربلا و روایت عاشورا توسط دینداران شیعی است به نظر فیشر (1980) سایر گروهبندیهای اجتماعی بر وجوه متفاوتی از مذهب تشیع تاکید بیشتری دارند. همانطور که گفته شد در مطالعات اجتماعی دین در ایران کمتر به این مقوله گفتمان غالب در درون مذهب تشیع در اقشار و گروهبندیهای مختلف (مثل روحانیون، صوفیان، بازاریان و طبقات بالای شهری و در نهایت اقشار فرودست شهری و روستائیان و عشایر) توجه داشتهاند. به دلیل ساختار فرهنگی و سیال این گفتمان و پیوندی که با حیات دائماً در حال تغییر فرودستان شهری داشته، همیشه متحمل تغییرات بسیاری نیز بوده است و این مساله خود ناشی از ساختار مناسک مذهبی است. چرا که مناسک مذهبی علاوه بر آنکه بازنمای دگرگونیها هستند، یکی از نقشهای اصلیشان پیشبرد دگرگونی و اعتبار بخشیدن به دگرگونیهاست (بیتس و پلاگ، 1375: 678). مردم در طی تحول زندگیشان، نگرشها و ذهنیتشان نیز تغییر میکند و این سبب تغییر فهم آنها از عناصر اصلی مناسک مذهبی نیز خواهند شد. و از آنجا که گفتمان کربلا حول شخصیتها و حادثههای خاصی ساماندهی شده است، این گفتمان و مناسک مربوط به آن نیز تغییر میکند. زیرا «تغییرات مناسک تابع تغییراتی است که در شیوه تلقی از این شخصیتها پیش میآید» (دورکیم، 1383: 113). بنابراین این گفتمان و تغییرات آن بازنمای مناسبی برای زندگی مردم و تغییرات آن بالاخص در حیطه قشر اجتماعی مربوطه میباشد.
این گفتمان به دلیل نقش مهمی که در حیات این مردم داشته است، در صور مختلفی تبلور یافته و مردم آنرا طی مکانیسمها و صورتبندیهای متنوعی بازسازی کردهاند. شکل سنتی تئاتر ایرانی، یعنی تعزیه یکی از این صورتبندی هاست و همچنین صور دیگری مثل روضه، سفرههای نذری خانگی، دسته های زنجیرزنی در ماه محرم، هیاتهای سینهزنی و عزاداری و مجالس مکرر و متعددی که تحت تاثیر این گفتمان حیات دینی مردم را تشکیل میدهند، همه بیانگر تکثر تجلیات گفتمان کربلا در زندگی مردم هستند. یکی از صور مهم ظهور و بروز و عملکرد این گفتمان، هیاتهای عزاداری هستند. نیمه دوم دهه هفتاد با گسترش چشمگیر این هیاتها و محتوای آنها مواجه بودهایم. که بنا به گفته کارشناس سازمان تبلیغات استان تهران، در حدود 15.000 هزار هیات ثبت شده در تهران وجود دارد که این آمار فارغ از هیاتهای غیررسمی و هیات های زنانه ثبت نشده است. در این میان موج خاصی از هیاتها که بیانگر تحولی عمیق در روند سنتی هیات بود، رشد و گسترش خاصی پیدا کرد. موجی که بسیاری از مذهبیها از آن با عنوان «هیاتهای پاپ» و «هیاتهای سبک جدید» یاد میکنند. که این عنوانها بیانگر تمایز آنها از سبک سنتی و رایج عزاداری بوده است.از سوی دیگر رسانهای شدن محتوای این هیاتها هم از طریق صدا و سیما با پخش محتوای این هیاتها و همچنین رواج بازار CDها و نوارهای مجالس مذهبی و ظهور ستارهگونه مداحان سبک جدید و تاکید رسمی و غیررسمی زیادی که بر گفتمان کربلا گذاشته میشد، سبب گسترش هر چه بیشتر این هیاتها و محتوای آنها شد. آنچه که از مشاهدات اولیه برمیآید حضور گسترده نسل جوان در این هیاتهاست. هر چند متخصصان سنتی دین، بالاخص روحانیون، نقدهای چندی به روند گسترش این هیاتها و محتوای آنها داشتهاند، اما این نقدها نه تنها اثری نداشته و بعضاً موجب رونق بیشتر آنها هم شده است. آنچه که مهم است حضور گسترده اقشار فرودست شهری و بعضا روستائیان مهاجر در این فضاها و گرایش شدید آنها به گفتمان کربلا در وجه خاص خودشان ست.
این رساله در جهت بررسی گفتمان کربلا در شرایط حاضر و در صورتبندی جدید آن که به نام «سبک جدید» معروف است و برای پی بردن به ویژگیها و مختصات فعلی دینداری اقشار فرودست شهری و تحولات آن ساماندهی شده است.لذا از یکسو با در نظر گرفتن این گفتمان به مثابه یک پدیده اجتماعی، رابطه آن با گروهبندی اجتماعی این مردم، هویت اجتماعی و سیاسی و تحولات آن بررسی خواهد شد و از سوی دیگر نقش گفتمان کربلا به مثابه نظام فرهنگی و یک نظام نمادین و منبع معنایی در زندگی این قشر اجتماعی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این دو سطح از تحلیل مبتنی بر تلفیقی از رویکرد جامعهشناختی دورکیم (برای سطح اول) و رویکرد تفسیری گیرتز (برای سطح دوم) میباشد. قابل ذکر است که این رساله در پی تحلیل صرف امر قدسی در درون این گفتمان بنا به رویکردهایی مثل رویکرد میرچاالیاده (1376) یا رویکردهای روانشناختی و ذهنی و فکری صرف مثل رویکرد فریزر (1383)، و مالینوفسکی و تایلور(ر.ک: موریس، 1383) و همچنین رویکردهای دین شناختی و کلامی و درون دینی که بیشتر به دنبال پیرایش تحریفات و بازگشت به اصل واقعه و ارائه قرائتی «اصیل» هستند(مطهری، 1379، نورینژاد، 1383) نیست، بلکه همانطور که گفته شد بنا به رویکرد تلفیقی از نظریات گیرتز و دورکیم، به دنبال بررسی گفتمان کربلا، به مثابه یک ساختار فرهنگی و نظام نمادین و در ارتباط با امر اجتماعی و فرهنگی و به عنوان یک پدیده اجتماعی هستم.
2ـ1ـ اهمیت موضوع
در هر پارادایم علمی، موضوعات مورد پژوهش میتوانند از دو جهت اهمیت لازم را برای تحقیق داشته باشند: یکی از جهت محتوای درونی خود موضوع و دیگر از جهت موقعیت آن موضوع در سایر موضوعات.
مساله مذهب و مناسک مذهبی نیز از این دو جهت اهمیت بررسی را دارند. مذهب از یکسو به عنوان بخشی از هر فرهنگ با نمادهای مقدس و کارکردهای آنها سروکار دارد(گیرتز، 1973). و از سوی دیگر به عنوان پدیدهای اساساً اجتماعی با گروههای اجتماعی در ارتباط است (دورکیم، 1383). مذهب به مثابه مجموعهای متشکل از باورها و مناسک، نظام نمادین خاصی را جهت حل مساله معنا و تامین پشتوانه اخلاقی برای اعضای جامعه بر مبنای ایمان مذهبیشان فراهم میکند. اما این ایمان مذهبی بیش از هر چیزی از خلال مناسک مذهبی کسب میشود (گیرتز، 1973) و اقتدار اخلاقی اجتماع از خلال این مناسک به فرد انتقال مییابد(دورکیم، 1383). لذا مناسک یک وجه بسیار مهم از هر دینی هستند که از دو جنبه پویایی شناسی ـ برای بررسی تحولات اجتماعی و مذهبی یک جامعه ـ و هم از جنبه ایستائیشناسی ـ به عنوان بازنمایی وضع فرهنگ و اجتماع ـ قابل بررسی هستند.
به همین سبب هم یکی از موضوعات اساسی انسانشناسی دینی، پژوهش در باب مناسک دینی و محتوا و عملکرد آنهاست. از وجه خاصتر موضوع این رساله نیز جامعه شیعی ایرانی، بالاخص در قشر مورد نظر یعنی فرودستان شهری از باب پژوهشهای اجتماعی دین، آثار بسیار اندکی را در بر میگیرد. علیرغم تاثیر بسیار
گسترده دین در حیات این بخش از جامعه، به دلایل معرفت شناختی و روششناختی خاصی عموماً از حیطه پژوهشها، بالاخص در باب مناسک عزاداری و به عبارت عامتر گفتمان کربلا در حاشیه بودهاند. اجتماع ایرانی، بالاخص بعد از انقلاب مذهب را در همه عرصهها و البته سیاسیتر، تجربه کرد. و به دلیل تاثیر عمیقی که گفتمان کربلا، هم در شکلدهی معرفت دینی این بخش از جامعه و هم در تامین منبع معنایی و تداوم هویت اجتماعی آنها در عرصه جامعه و فرهنگ دارد، پژوهش آن اهمیتی خاص در شناخت حیات فرهنگی و دینی مردم دارد.
تحولات اخیر اجتماع ایرانی در حیطه مذهب و اجتماع و فرهنگ بر گفتمان کربلا در این بخش از جامعه تاثیرگذار بوده است. لذا فهم این تغییرات و محتوای آن، همراه با فهم تداومها و استرارهای این گفتمان در این بخش از جامعه اهمیت خاص خودش را دارد.3ـ1ـ ضرورت موضوع
عمده مطالعات اجتماعی دین در ایران عموماً معطوف به مساله سکولاریسم هستند و از سوی دیگر دین و مذهب تشیع را در کلیت آن در نظر گرفتهاند و مطالعات اندکی در باب موضوعات خاصتری از جمله مناسک عزاداری و گفتمان کربلا صورت گرفته و پژوهشهای صورت گرفته نیز (در پیشینه پژوهشی به این ادبیات اشاره خواهد شد) مناسک عزاداری را به عنوان جزئی فرعی در نظر گرفتهاند.
باید دقت کرد که گفتمان کربلا علاوه بر موقعیت آن در اقشار مورد نظر این رساله یعنی فرودستان شهری در سایر اقشار نیز جایگاه مهمی دارد. از سوی دیگر مناسک عزاداری محرم به عنوان یک مناسک جمعی برای جامعه شیعی ایران اهمیت بسیار زیادی دارد و کل جامعه را در فضایی مناسکی قرار میدهد و همه مردم ـ حتی در مواردی اقلیتهای دینی ـ درگیر آن میشوند. لذا به سبب جایگاه گفتمان کربلا در تشیع ـ بالاخص اقشار مورد نظر ـ فهم وجه تاریخی معاصر این گفتمان در شرایط فعلی و تحولات آن ضرورت خاصی برای بررسی اجتماعی و فرهنگی دین در ایران دارد.
ظهور اشکال جدید در مناسک عزاداری و محتواها و صورتبندی گفتمان کربلا، ضرورت فهم چرایی و چگونگی این صور جدید و پیامدهای آنها را ایجاد میکند. این تحولات از نظر عموم دینداران سنتی برای دین پیامد مناسبی ندارند، اما جدای صحت درون دینی این صورتهای جدید، ظهور و بروز آنها دلایل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاص خودش را دارد که فهم آنها ضروری است.
لذا در کل فهم وضعیت فعلی گفتمان کربلا از جنبههای زیر ضرورت دارد:
1ـ فهم رابطه نمادها مقدس گفتمان کربلا با حیات اجتماعی و فرهنگی فرودستان شهری؛ 2ـ فهم جایگاه این گفتمان به مثابه ” نظام فرهنگی ” و ” پدیده اجتماعی ” در حیات دینی مردم؛ 3- فهم آن به مثابه یک منسک دینی مهم و موثر در حیات دینداران؛ 4ـ فهم تحولات این گفتمان به عنوان یک تغییر و تحول مذهبی در جامعه فعلی ایران شیعی؛
4ـ1ـ اهداف تحقیق
در هر پژوهشی اهداف آن بیانگر سمت و سوی روندهای پژوهشیاست. اهداف هر تحقیقی را در سه سطح میتوان در نظر داشت، 1ـ سطح اول برای فهم موضوع 2ـ سطح دوم برای توصیف آن و 3ـ سطح سوم برای تبیین و تفسیر معنای موضوع.
در کل این رساله نیز در جهت سه سطح فوق ساماندهی شده است، یعنی فهم و توصیف و در نهایت تبیین و تفسیر گفتمان کربلا در ساختار اجتماعی و فرهنگی فرودستان شهری.اما این اهداف بصورت جزئیتر شامل فهم و توصیف وضعیت امروزی این گفتمان و تحولات اخیر آن و فهم صورتهای جدید گفتمان کربلا و مناسک عزاداری در وهله اول میشود. و در وهله دوم به سطوح تبین موضوع خواهیم پرداخت و هدف ما در این مرحله، تبیین و تفسیر نظام نمادین و نظام معنایی این گفتمان و نقش آن در زندگی اجتماعی و فرهنگی و مذهبی مردم و همچنین تبیین و تفسیر تحولات فعلی این گفتمان و تغییرات و تداومهای آن نسبت به گذشته را شامل میشود.
در نهایت در بحث مطالعات انسانشناختی دین به فهم و تبیین موضوع سلسله مراتب مناسک در یک مذهب و چرایی و چگونگی مکانیسمهای تاثیرگذاری و تاثیرپذیری آنها بر شرایط مذهبی و اجتماعی و فرهنگی پیروان آن مذهب خواهیم پرداخت.
باید دقت کرد این پژوهش به دنبال مطالعه کلامی گفتمان کربلا برای بررسی صحت و سقم محتویات و عناصر این گفتمان از منظر درون دینی نیست. به عبارت دیگر هدف این رساله در پی بررسی تاریخنگارانه این گفتمان یا ارائه تفسیر جدید جامعهشناختی از واقعه تاریخی کربلا (آنگونه که در کارهای شریعتی، 1379 و مطهری 1379 دیده میشود) نیست. به عبارت دیگر بنا به رویکردی دورکیمی (1383) هیچ دین باطلی وجود ندارد و همه باورهای مذهبی ریشه در واقعیت دارند و بیانگر واقعیت هستند، لذا در بررسی این گفتمان دینی نیز بحثی در باب بطلان و صحت و سقم تاریخی و درون دینی آن نیست. بلکه با رویکرد دورکیمی (1383) و رویکرد تفسیری گیرتز( 1973) به دنبال کارکردهای اجتماعی این گفتمان و نقش آن در مساله هویت اجتماعی و حل مساله معنا و پیوند روحیات و سبک زندگی مردم با جهانبینی و نظام اخلاقیشان خواهیم بود.
5ـ1ـ سوالات تحقیق
پرسشهای هر پژوهشی بسته به چارچوب نظری تدوین میشوند. در این رساله نیز سعی شده بنا به رویکرد تئوریک آن، پرسشهای خاصی برای کلیه فرایندهای تحقیق در نظر گرفته شوند.
گفتمان کربلا به عنوان یک گفتمان دینی شامل یک نظام نمادین است که در یکسری صور مناسکی تبلور پیدا میکند و در نهایت حیات مذهبی دینداران را در این وجه خاص شکل میدهد. پرسشهای اصلی این پژوهش نیز در باب چگونگی صورتبندی نهایی گفتمان کربلا در قشر فرودستان شهری است. و در وهله دوم به چگونگی و چرایی رابطه این گفتمان با زیست جهان اجتماعی و فرهنگی این مردم و تاثیرات و پیامدهای متقابل آنها خواهیم پرداخت.
این پرسشهای کلی در پرسشهای جزئیتر زیر خلاصه میشوند:
– نظام نمادینی که در این گفتمان وجود دارد، چه ویژگیهایی دارد؟
– نظام نمادین این گفتمان ، بیانگر چه نظام معنایی است؟ به عبارت دیگر دلالتهای معنایی این نمادها چیست؟
– این گفتمان چه رابطه ای با موقعیت اجتماعی این قشر اجتماعی و هویت اجتماعی آنها دارد؟
– در حیات روزمره مردم(فرودستان شهری)و کنشهای اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی آنها، این گفتمان چه نقشی دارد؟
– حیات اجتماعی و فرهنگی مردم چه تاثیری بر صورتبندی این گفتمان دارد؟
– چه تحولاتی در این گفتمان در شرایط فعلی جامعه و فرهنگ ایرانی بوجود آمده است؟
– علیرغم این تحولات، چه تداومها و استمرارهایی در این گفتمان دیده میشود؟
– این گفتمان چه جایگاهی در موقعیت فعلی جامعه ایران و در کلیت نظام مذهبی تشیع ایرانیان دارد؟
این مطلب را هم بخوانید :
6ـ1ـ مفاهیم اصلی این پژوهش
در هر پارادایم علمی، مفاهیم و نظام مفهومی یکی از مهمترین بخشهای آن را شکل میدهند(چالمرز،1379). انسانشناسی دین نیز بواسطه نوع مفاهیم و پروبلماتیکهای خاص خودش توانسته از پارادایم جامعهشناسی دین متمایز شود.
در این رساله که یک پژوهشی در حیطه انسانشناسی دین خواهد بود سعی شده از صورتبندی مفهومی سنت پژوهشی انسانشناسی در باب دین و عناصر مربوطه استفاده شود. چرا که این مفاهیم در نحوه فهم و توصیف و در نهایت در صورتبندی تبیین و تفسیر از موضوع بسیار مهماند.
مهمترین مفاهیم این رساله عبارتند از مذهب، مناسک(مناسک عزاداری)، گفتمان (گفتمان کربلا) خواهد بود.
معنای مورد نظر از این مفاهیم در این رساله مبتنی بر دیدگاه نظریهپردازانی است که چارچوب تئوریک این رساله بر رویکرد آنها بنا شده است. لذا به شرح این مفاهیم از منظر نظریهپردازان مورد نظر خواهیم پرداخت.
1ـ6ـ1ـ مذهب و مناسک
در نظریات دورکیم به عنوان یکی از ارکان تئوریک این رساله، مهمترین ویژگی رهیافتش به دین، تاکید بر وجه اجتماعی دین است (گیدنز، 1363) برای او «دین به حد اعلا اجتماعی است. تصورات دینی، تصوراتی جمعی و بیانگر واقعیتهای جمعی هستند» (دورکیم، 1383: 13). این رویکرد دورکیم به معنای نادیده گرفتن امر قدسی نیست، چرا که او ویژگی بنیادی دین را تقسیم جهان معلوم و شناختنی براساس تقابل دوگانه مقدس و نامقدس میداند. نکته مهمی که در تعریف دورکیم از دین وجود دارد، نگاه مجموعهای او به دین است. برای دورکیم دین قابل تقلیل به یک اصل یا عنصر نیست بلکه «دین کلی متشکل از اجزاء متمایز و به نسبت فردیت یافته است» (قبلی، 54) برای او دین متشکل از مجموعهای از باورها و مناسک است (قبلی). «مناسک دینی شیوههای عملی هستند که فقط در درون گروههای گردهم آمده پیدا می شوند و هدف آنها برانگیختن، زنده نگه داشتن و یا بازسازی برخی حالتهای ذهنی گروههاست»(قبلی، 13) دورکیم میان جهان اجتماعی، وجدان اخلاقی و مناسک مذهبی رابطه خاصی را در نظر میگیرد (قبلی، 1ـ 360). شرح مفصل منظر دورکیم را در بخش نظری خواهیم آورد.
از نظر گیرتز، دین به منزله بخشی از یک فرهنگ با نمادهای مقدس و کارکردهای آنها سر و کار دارد، تا روحیات آدمها، یعنی آهنگ، خصلت و کیفیت زندگی و سبک اخلاقی و زیبائی شناختی و حالات زندگی آنها را با جهانبینیشان، یعنی همان تصویری که از واقعیت عملکرد اشیاء دارند و فراگیرترین اندیشههای آنها در باب نظم تنظیم کند (همیلتون، 1377: 274). به همین سبب از نظر او دین عبارتست از «نظامی از نمادها که کارش استقرار حالتها و انگیزشهای نیرومند، قانع کننده و پایدار در انسانها از طریق صورتبندی مفاهیمی از نظم عمومی جهان هستی و پوشاندن این مفاهیم با چنان حالهای از واقع بودگی که این حالتها و انگیزشها