دانلود پایان نامه و مقاله کارشناسی ارشد

دانلود پایان نامه و مقاله کارشناسی ارشد- متن کامل - همه رشته ها

دانلود پایان نامه و مقاله کارشناسی ارشد

دانلود پایان نامه و مقاله کارشناسی ارشد- متن کامل - همه رشته ها

دانلود پایان نامه اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی در رابطه با کیفیت زندگی ،...

2-37- مهارت های اجتماعی.. 79

2-38-  ضرورت یادگیری مهارت اجتماعی.. 79

2-39-  اجتماعی شدن در گستره نظریه های تحول روانی.. 80

2-39-1- نظریه روان تحلیل گری فروید.. 80

2-39-2- نظریه تحول روانی، اجتماعی  اریکسون.. 81

2-39-3- نظریه تحولی کلبرگ…. 82

2-39-4- نظریه شناختی اجتماعی بندورا 82

2-40- تحقیقات انجام شده در داخل کشور. 83

2-41- مطالعات انجام شده در خارج از کشور. 85

فصل سوم: روش پژوهش

3-1- روش پژوهش…. 92

3-2- جامعه آماری.. 92

3-3- حجم نمونه  نمونه و روش نمونه گیری.. 92

3-4- ملاک های ورودی:‌ 92

 

 


3-5- ملاک های خروج: 92

3-6- ابزار های پژوهش ر روایی و پایایی آن ها 93

نسخه ی کوتاه فهرست مقابله با موقعیت های استرس زا 93

3-7- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات… 97

فصل چهارم: یافته های پژوهش

این مطلب را هم بخوانید :



4-1- مقدمه. 99

4-2-  توصیف ویژگی های نمونه آماری.. 99

4-3- تحلیل استنباطی داده ها 101

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5-1- مقدمه. 117

5-2- محدودیت های پژوهش…. 121

5-3- پیشنهادهای پژوهشی.. 121

5-4- پیشنهادهای کاربردی.. 122

 

فصل اول:

کلیات پژوهش

1-1-مقدمه

امروزه درکنارافزایش طول عمر،عامل مهم دیگری مثل چگونگی زندگی کردن یاکیفیت زندگی مطرح است ، بنا به تعریف گروه کیفیت سازمان جهانی بهداشت کیفیت زندگی به ادراک فرد از جایگاه خودش درزندگی ، با توجه به بافت فرهنگی جامعه و اهداف ، معیارها و نگرانی های فرد اشاره دارد و از متغیرهایی مثل سلامت جسمانی ، وضعیت روانشناختی ، استقلال و روابط اجتماعی ناشی می شود ( استنر، کوپر و اسکوینگتون ، 2003) .  کیفیت زندگی با بهداشت روانی افراد ارتباط دارد و به بیان حالات وتغییرات وتوانایی های افراد و میزان رضایت افراد از عملکرد های زندگی می پردازد . منظور از کیفیت زندگی توجه به آن جنبه از زندگی است که بیانگر بهترین وضعیت زندگی برای فرد است( نجات[1]، 2008). اکثر محققان معتقدند که کیفیت زندگی دارای ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی می باشد و با عواملی مانند سن، فرهنگ، جنسیت، تحصیلات، طبقه اجتماعی، بیماری و محیط اجتماعی ارتباط دارد (کینگ و هیندز[2]، 2011) امروزه توجه به ظرفیت هایی معطوف شده است که درکیفیت زندگی نقش بسیار دارند.  یکی ازاین مؤلفه ها، حمایت های اجتماعی اطرافیان می باشد. شواهدی که از مطالعات مختلف به دست آمده نشان می دهد که حمایت های اجتماعی نقش مهمی در سلامتی افراد بازی می کنند . همچنین حمایت های اجتماعی باعث کاهش آثار منفی استرس های فراوانی که از محیط و جامعه کسب می گردد و به تبع آن بر کیفیت زندگی اثر مستقیم و مثبت خواهد داشت (جانگر، 2002).

یکی از عوامل فردی که می توان با کیفیت زندگی و سلامت روان افراد در ارتباط باشد روش های کنار آمدن با شکل و مسئله است که تحت عنوان راهبردهای مقابله ای از آن یاد می شود. لازاروس و فلوکمن (2003) دریافتندکه راهبردهای مقابله ای فعال ، هم موفقیت تحصیلی و همسازگاری شخصی و هیجانی را پیش بینی می کند. همچنین تأثیرات طولانی مدت راهبردهای ناسازگارانه وازدست دادن کلی اعتمادشخصی نسبت به تواناییهابرای مقابله،به مسایلی، چون ترس ، اضطراب ، بیماریهای جسمانی وافسردگی منجرمی شود (ربیعی، مولوی، کلانتری و عظیمی، 1388).

علاوه بر متغرهای فردی و محیطی که تاثیر بالقوه ای بر سلامت افراد دارند شیوه های تربیت خانواده نیز بر کیفیت زندگی و به تبع آن برسلامت افراد تاثیر می گذارند.

خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی و از ارکان اصلی و عمده هر جامعه بشمارمی‌آید. محیط خانه اولین و مهمترین عاملی است که بررشد شخصیت افرادتاثیرمی‌گذارد. کودک خصوصیاتی را از والدین به ارث می‌برد اما نقش والدین در رشد کودک تنها به جنبه‌های ارثی محدود نیست. ایده‌آلها و آرزوهای والدین، میزان رضایت آنها ازروابط زناشویی و سبک‌های فرزندپروری اتخاذ شده ازجانب والدین، همگی می‌توانند بر شکل‌دهی رفتار کودک و سلامت روان او نقش بسزایی داشته باشند (رضائیان، 1383).

بامریند[3](1971) مجموعه بررسی‌هایی انجام داد که در آنها الگوهایی از شیوه‌های رفتاری والدین مشخص شده است. دراین بررسی‌ها چهار جنبه رفتار والدین با کودک شامل کنترل، سطح توقع برای رفتار عاقلانه، روشن بودن ارتباط بین والدین و کودک و مراقبت از سوی والدین مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت شیوه تعامل والدین در سه گروه تقیسم‌بندی شد. والدین اقتدارگرا[4]که با ویژگی‌هایی چون تشویق روابط کلامی، واگذاری حدودی ازخودمختاری به همراه وجود مرزهای مشخص برای رفتار و عملکرد فرزند مشخص می‌شوند. والدین سلطه جو[5]، اطاعت بی چون و چرای فرزند را یک حسن می‌دانند و در کنترل فرزندان از خشونت و تنبیه بدنی استفاده می‌کنند. والدین سهل‌گیر[6] هیچگونه مرز و چارچوبی برای فرزندان تعیین نمی‌کنند و خود را از مسئوولیت‌های والدینی رها می‌کنند.

پژوهش‌های انجام شده دراین زمینه نشان می‌دهد که هر کدام از این شیوه‌ها آثار و پیامدهای خاصی را به دنبال دارد. پژوهش طاهری (1374) نشان داد که نوع سبک فرزندپروری[7]پدران بر میزان اضطراب فرزندان تاثیر می‌گذارد. پژوهش چناری (1374) نیزنشان داده کهبین خودپنداره فرزندان و نگرش تربیتی والدین رابطه مثبتوجود دارد. علاوه بر آن در تحقیقات خارجی، ویلانگ[8] و همکارانش (2004) مشخصکرده‌اند که سبک‌های فرزند‌پروری به صورت مستقیم برویژگی‌های شخصیتی فرزندان و از این طریق بر بیماری‌ها و کیفیت زندگی آنهاتاثیر می‌گذارد.  با توجه به مسائل مطرح شده پژوهش حاضر به بررسی اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی در رابطه با کیفیت زندگی ، نشانگان روانشناختی و سبک های فرزند پروری زنان سرپرست خانوار می پردازد.

 

1-2-بیان مسئله

تغییرهای ایجاد شده در جوامع در دهه‌های اخیر سبب ایجاد تغییر ساختار خانواده، پذیرش مسئولیت بیشتر و استرس بیشتر جهت اداره‌ی زندگی گردیده است. (کوین[9]،2003). در کشور ما طی آمارهای ارائه شده توسط رئیس پژوهشکده آمار بر اساس سرشماری سال 90 از 21 میلیون خانوار موجود در کشور 2 میلیون و 500 خانوار زن سرپرست هستند و به عبارت دیگر در سال 90 سهم خانواده‌های زن سرپرست نسبت به سال 85 از 5/9 درصد به 5/12 درصد افزایش یافته (پایگاه تحلیلی خبری خانواده و زنان، 1393). و به گفته رئیس مرکز آمار ایران تا سه سال آینده آمار زنان سرپرست خانوار به 15 درصد افزایش می‌یابد (Mehr News Agency, 2014). در خانواده‌های ایرانی، اغلب مرد (پدر) سرپرست خانواده محسوب می‌شود. اما تحت شرایطی این مسئولیت به عهده زنان (مادر) قرار می‌گیرد (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری،1391).

بر مبنای تعریف سازمان بهزیستی کشور زنان سرپرست خانوار شامل زنانی هستند که به واسطه فوت ، طلاق ، زندانی شدن همسر و غیره سرپرستی خانواده را به عهده دارند .

قابل ذکر است مواردی از قبیل فوت، جدایی از همسر و سایر عوامل یاد شده نیازمند سازگاری مجدد هستند (کوین، 2003).

این زنان بواسطه وجود مشکلاتی که در زمینه سرپرستی دارند جزء اقشار آسیب‌پذیر جامعه به شمار می‌روند (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، زهراکار، 1392). در جوامع کنونی وقوع تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی منجر به تغییرات ساخت خانواده شده و شکل‌گیری پدیده «زن سرپرستی» به امری عادی تبدیل گردیده (بادنجانی، بیرامی، هاشمی، 1391). این زنان، با از دست دادن همسر به یکباره با جهان دیگری روبرو می‌شوند. دنیایی که بسیاری از مختصات آن برای ایشان ناآشنا است (سیدمیرزایی، عبدالهی، کمربیگی، 1390). در این ساخت خانوادگی جدید زنان نیاز به تاب‌آوری بالایی دارند و در این بین زنان در زندگی روزمره خود با مشکلات متعددی مواجه می‌شوند که ممکن است ایشان را به مشکلات اجتماعی و روانی دچار کند. طبق گزارش خبرگزاری مهر و اعلام رئیس پژوهشکده آمار ایران 30 درصد از زنان سرپرست خانوار به دلیل مشکلات جسمی خاص یا مشکلات روانی از کار افتاده هستند.

در این راستا یافته‌ها نشان می‌دهد، عمده‌ترین مشکلات زنان سرپرست خانوار در قالب مشکلات اجتماعی، اقتصادی، نگرش‌های منفی اجتماعی نسبت به آنها، نگرانی نسبت به آینده فرزندان و تعدد و تعارض نقش‌ها تظاهر پیدا می‌کند (بادنجانی، بیرامی، هاشمی،1391).

از جمله موارد یاد شده مشکلات اقتصادی بوده و همواره مشکل فقر در خانواده‌های زن سرپرست بیشتر از خانواده‌هایی با سرپرست مرد می‌باشد، و این خود باعث نگرانی دربارة آینده خود و فرزندانشان می‌شود (کوین، 2003).

گزارش رئیس پژوهشکده آمار ایران نیز مؤید این موضوع بوده و درآمد زنان سرپرست خانوار را حدود 34 درصد کمتر از مردان سرپرست خانوار بیان نموده است.

عامل فقر اقتصادی ، به تنهایی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم خود را بر وضعیت فرهنگی و اجتماعی خانواده بر جای می‌گذارد (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری، 1392).

این زنان به علت برخورداری از تحصیل و مهارت‌های فنی و آموزشی کم‌تر نسبت به سایر زنان حتی در صورت فعالیت اقتصادی ، در مشاغل کم درآمد مشغول به کار می‌شوند (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، زهراکار، 1392). در واقع این زنان از نظر دستیابی به امکانات و خدمات محدودیت دارند و اغلب با عواملی چون عدم دسترسی به فرصت‌های شغلی، کم سوادی، نداشتن درآمد مستمر مواجه بوده (سیدمیرزایی، عبدالهی، کمربیگی، 1390). و همین نابرابری در فرصت‌ها یکی از عوامل بسیار مهم شکل‌گیری مشکلات فوق‌الذکر می‌باشد.

تا آنجا که یکی از مؤلفه‌های توانمندی، داشتن فرصت برابر و حق انتخاب عنوان می‌گردد (دستورالعمل جامع حمایت‌های اجتماعی از زنان سرپرست خانوار سازمان بهزیستی کشور، 1391).

در حال حاضر طبق اظهارات رئیس پژوهشکده آمار ایران 82 درصد زنان سرپرست خانوار بیکار بوده و میانگین درآمد سالیانه ایشان 9 میلیون و900 هزار تومان است و 81 درصد زنان سرپرست خانوار دهک اول بی‌سواد بوده و دارای جمعیت خانواده‌ای بالا و درآمد پایین می‌باشند.

حال آنچه مطرح است نه تنها این زنان با مشکل فقر روبه‌رو بوده، بلکه بواسطه عقاید و سنت‌های موجود در جامعه مورد قضاوت قرار گرفته و در کشمکش با فرهنگ مردسالاری جوامع مسئولیت خانواده را به دوش می‌گیرند (حبیب[10]، 2010).

در واقع زنان سرپرست خانواده نسبت به مردان سرپرست خانواده ، به دلیل داشتن چند نقش مختلف و همزمان مانند اداره‌ی امور خانه و تربیت و مراقبت از فرزندان و کار در خارج از خانه با دستمزد کمتر، استرس و مشکلات روانی بیشتری را تجربه می‌کنند. زنان سرپرست خانواده معمولاً چندین نقش مختلف را ایفا می‌کنند و به واسطه آن دچار تعارض نقش‌ها می‌شوند و این امر به ایجاد استرس و اضطراب در آنها منجر می‌شود (بادنجانی، بیرامی، هاشمی، 1391).

در این خصوص تحقیقات نشان داده حتی مادرانی که حضانت فرزندان را به عهده ندارند نسبت به پدران بی حضانت دو برابر بیشتر با فرزندان تماس دارند (صادقی، ناجی، محمدزاده، کریمیان، 1392) و وقتی زن سرپرست خانوار مجبور می‌شود از انتظارهای جنسی پیروی کند، نمی‌تواند به مهارت‌ها و یا تمایلات خود در زمینه‌های خارج از مرزهای جنسی خویش دست یابد (پروچسکا، 2007) . همچنین اغلب روابط ایشان با اطرافیان خدشه‌دار گردیده بطور مثال طی بررسی صورت گرفته افراد هنگامی که طلاق می‌گیرند سه تا از دوستان خود را از دست می‌دهند و یا افراد مطلقه دو برابر بیشتر از متأهلین احتمال قطع ارتباط با یک دوست نزدیک را دارند که این احتمال طرد شدن می‌تواند از سوی دو طرف رابطه دوستانه باشد (صادقی، ناجی، محمدزاده، کریمیان، 1392).

در مجموع عوامل مختلف یاد شده از جمله عوامل اجتماعی و اقتصادی سلامت روانی زنان سرپرست خانوار را تحت تأثیر قرار داده و باعث می‌گردد که خلق افسرده‌ای داشته که این خلق افسرده میل به انزوا و کناره‌گیری از دیگران را ترغیب می‌کند و در نتیجه افسردگی ایشان را در یک چرخه معیوب تشدید نموده (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری،1392). در صورتیکه روابط اجتماعی گسترش یافته- دریافت حمایت اجتماعی را افزایش می‌دهد و در نهایت منجر به کاهش افسردگی می‌گردد.

همچنین فرزندان خانواده‌های زن سرپرست به احتمال بیشتری دچار مشکلات رفتاری و اجتماعی می‌شوند و از کیفیت زندگی پایین‌تری نسبت به فرزندان خانواده‌های هسته‌ای برخوردارند (شعبان‌زاده،

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد